«روز قربانى شدن نفس‏ها و هوس‏ها»

ساخت وبلاگ

 

در سخت‏ترين لحظه‏ هاى آزمون و امتحان، شور عشق و بندگى در رگ‏هاى اسماعيل مي جوشيد و در زلال‏ترين محبت‏هاى پدرانه ابراهيم، می‏خواست كه در پيشگاه طاعت پروردگار قربانى شود.

آسمان، در تپش ثانيه‏ ها می جوشید و هراس لحظه‏ هاى بعد، در جان و نگاه فرشتگان چنگ می انداخت.

اسماعيل، در قربان‏گاه سر سپردگى زانو زده و گلوى نازكش را به خنجر اطاعت و تسليم محض پروردگارش سپرده بود. اراده و ايمان استوار ابراهيم، آتش خشم و كين را در دل شيطان‏هايى كه اين بار هم وسوسه‏ هاشان در پولاد سخت عزم و اعتقاد يكى ديگر از فرزندان آدم راه نيافت، شعله‏ ور می کرد و خدا، با تحسين و رضا، پيروزى ابراهيم و اسماعيل را به نظاره پرداخت.

ولى خنجر بران و تيز شده ابراهيم، تاب نياورد بريدن گلوى اسماعيل را؛ كه مأمور نشده بود براى بريدن سر اسماعيل؛ مأمور شده بود تا ثابت كند خلوص بندگى ابراهيم را.

و خداوند، براى هديه سرافرازى ابراهيم و اسماعيل گوسفندى فرستاد كه جاى اسماعيل قربانى شد.

آن روز، نه روز قربانى شدن اسماعيل بود و نه قربانى شدن آن گوسفند؛ آن روز، روز قربانى كردن نفس‏ ها و هوس‏ ها بود؛ روز سر بريدن همه دل‏بستگی ها و وابستگی هايى كه به غير خدا ختم میشد.

کتابخانه پانزده خرداد...
ما را در سایت کتابخانه پانزده خرداد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : library15khordada بازدید : 145 تاريخ : شنبه 20 شهريور 1395 ساعت: 8:36